دکلمه: روز میلاد من است امدم دست کشم به سرو گوش عرق کرده ی دنیای خودم قول دادم که در این شعر فقط خود باشم تا خودم با همه خود باشمو تنهای خودم رد انگشت تو بر سینه ی سیبست هنوز من غلط کرده و مغضوب خداوند شدم بعد از آن هم که تو با سنگ زدی شیشه شکست من خریدار تنو جای کمربند شدم شک نکن بی من از این وضع گذر خواهی کرد به نشانی که نمانده است بدنم فکر نکن من که ازمنطق و دستور حقیقت گفتم به مضامین مجازی تنم فکر نکن باز با این همه هروقت غمی شیه کشی من همین نبش کنارو چمنم فکر نکن قول دادم که در اندیشه خود حبس شوم/دل به بالاو بلندای خیالی ندهم دوست دارم که خودم پشت خودم باشمو بس/به تن هیچ عقابی پرو بالی ندهم تو که رفتی پی تابو تپش رود برو/به قدمهای اسیر لجنم فکر نکن من به دستان خودم گور خودم را کنده ام/به پذیرای دفنو کفنم فکر نکن من محالم تو به ممکن شدنم فکر نکن/و به آلودگی پیرهنم فکر نکن گرچه رو زخمیمو دست کجو تند زبان/به سرو صورتو دستو دهنم فکر نکن تو که از منزل منقل تبر آوردی باز/هی به آیا بزنم یا نزنم فکر نکن بخت نامرد بزن بد به دلت راه نده/به غم انگیزی فرزندو زنم فکر نکن نفسی تازه کنو اره بکش/شاخه بریز به غم جوجه کلاغی که منم فکر نکن شکن نکن بی من از ورته گذر خواهی کرد به نشانی که نماند از بدنم فکر نکن



برچسب‌ها:
[ دو شنبه 18 آبان 1394برچسب:اثر انگشت, ] [ 1:3 ] [ shiva ]
[ ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد